يك خانم سرخپوستى هست به اسم رز كه، به دنبال
عارضه قلبى برای مادرم و تا پیش از درگذشتش، از طرف دولت كانادا موظف شده بود به
او در كارهاى خانه كمك كند.
رز: این آقاهه کیه؟ چه لهجه بامزه ای داره.
من: گوئنکا جی. اهل برمه است.
رز: چی می گه؟
من: یک شیوه مراقبه درسکوت داره که اساسش بر
این که همه چیز در گذر است. دیروز مرد.
رز: دوستش داشتی؟
من: آره.خب. ولی به قول خودش این نیز بگذرد.
رز: فردا هم که سالگرد مامانته.
من: آره.
رز: خب این آقاهه به جای خودش ولی حتمن تا
حالا یاد گرفتی بعضی چیزها نمی گذرن.